اطلاعات درباره ی افغانستان

معرفی ولایت ها؛جاه های تاریخی دیدنی....افغانستان

اطلاعات درباره ی افغانستان

معرفی ولایت ها؛جاه های تاریخی دیدنی....افغانستان

بادغیس

ولایت بادغیس بادْغِیْس‌، ولایتى‌ در شمال‌ غربى‌ افغانستان‌. این‌ ولایت‌ از شمال‌ به‌ جمهوری‌ ترکمنستان‌ و از جنوب‌ و باختر به‌ ولایت‌ هرات‌ و از خاور به‌ ولایتهای‌ فاریاب‌ و غور محدود است‌. مساحت‌ بادغیس‌ حدود 23 هزار کیلومتر مربع ، و مرکز آن‌ شهر قلعه‌نو است‌. دارای 6 ولوسوالی است که ولسوالی های قادس ، جوند، مرغاب و کشک کهنه در این ولایت قرار دارند. بادغیس‌ نامى‌ است‌ کهن‌ و در یشتها از آن‌ با عنوان‌ وائیتی‌ گئس‌، نام‌ دوازدهمین‌ کوهى‌ که‌ در زمین‌ پدیدار گشته‌، یاد شده‌ است‌. این‌ واژهٔ اوستایی در بندهش‌ به‌صورت‌ وادگِس یا وادغِس آمده‌است‌. بادغیس‌ کوهى‌است‌ در مرزهای ‌بادغیسان‌ و آنجا ناحیه‌ای‌ است‌ پر دار و درخت‌. یاقوت‌ بادغیس‌ را محل‌ وزش‌ بادهای بسیار معنا کرده‌ است‌ و اصل‌ آن‌ را بادخیز مى‌داند. جغرافیای طبیعی بادغیس یا بادغیسات، ناحیه ای در شمال غربی افغانستان و شمال شرقی ولایت هرات میان هریرود و قسمت علیای رود مرغاب . امروز آن ناحیه در تقسیمات کشوری افغانستان «حکومت کلان بادغیسات » خوانده می شود. از شمال به جمهوری ترکمنستان ، از مشرق به فاریاب ، از جنوب شرقی به غور و از جنوب و مغرب به هرات محدود است . بادغیس منطقه ای است کوهستانی با گردنه های بسیار که ارتفاعات عمدة آن در مشرق قرار دارد و در دامنه های آن آب فراوان یافت می شود. قسمت شرقی آن جنگلی است و مرغزارهای وسیع دارد، و در برخی از مناطق آن نیزارهایی دیده می شود. اراضی آن با رودهای مرغاب ، کوشک و قلعه نو آبیاری می شود.

بادغیس از دیرباز منطقه ای عشیره نشین بوده است ، و اهالی آن به دامداری اشتغال دارند. از فرآورده های دامی کُرکْ، پوست گوسفند قره گل و پشم دارد. محصولات مهم زراعی آن غلات ، پسته و زیره است ، که برخی از آنها صادر می شود.مرکز بادغیس ، شهر قلعه نو تقریباً در ارتفاع 915 متری در حدود 129 کیلومتری شمال شرقی هرات قرار گرفته و اطراف آن را کوههای بلندی احاطه کرده است .

کوه خاکی ، کُتَل بند خره بادرختان پسته به نام «پسته لیق » در مشرق آن و کوه زرمست و کوه کتل سبزک و کتل یخک پوشیده از درختان ارچه (به نام «ارچه لیق ») در قسمت غربی آن قرار دارد
قله های این کوهها اغلب پوشیده از برف است و دریاچه های کوچک دهستان ، چکو، لامان ، مقر، خارستان و باغک در کوهستانهای آن دیده می شود. در پیرامون قلعه نو دهکده های متعددی قرار گرفته است . 

بادغیس ولایتی است که از راه ارتباطی کافی کم بهره است و آب کافی ندارد. به همین خاطر کمترین جمعیت (جمعیت نسبی) را در افغانستان دارد و درجه رشد و توسعه این ولایت در پائین ترین سطح است. در 9 شهریور 1347، زمین لرزه سختی ، به شعاع بیش از ششصد کیلومتر، سراسر این منطقه را لرزاند.


قلعه نو در سمت راستِ دره ای به پهنای هشتصد متر قرار گرفته که قلعة بزرگی (در دهستان قلعه نو) محیط قلعه بین حدود 365 تا 457 متر، با دو دروازه در شمال و جنوب ، دارد و با خندقی محصور شده است . درون این قلعه ، ارگ ، و در بیرون آن ، بازار کوچکی دیده می شود که در سابق سی دکان داشته ، و در حوالی قلعه هشتصدخانه پراکنده دیده می شد. در این قلعه ، بر بالای تپة بزرگی به نام قلعة کوه نریمان ، زیارتگاهی است به نام امامزاده اصغر. همچنین زیارتگاههای خواجه عبدال در کوهستان لامان و خواجه ابوالقاسم در ده خارستان قرار دارد
.
از مشاهیر بنام بادغیس ، حنظلة بادغیسی * و احمدبن عبدالله خجستانی * را می توان نام برد
.

تاریخچه بادغیس

بادغیس‌ در زمان‌ ساسانیان‌ در قلمرو آن‌ دولت‌ بوده‌ است‌ و پس‌ از آنکه‌ به‌ روزگار خسرو اول‌ انوشیروان‌ سرتاسر ایران‌ به‌ چهار بخش‌ تقسیم‌ شد، بادغیس‌ نیز جزو مناطق‌ چهارده‌گانهٔ خراسان‌ درآمد و حکمران‌ آن‌ یکى‌ از چهار مرزبان‌ خراسان‌، و ملقب‌ به‌برازان‌ بود. همچنین‌ بادغیس‌ یکى‌ از نواحى‌ اسقف‌نشین‌ ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. این‌ ناحیه‌ به‌ سبب‌ واقع‌ شدن‌ در مرزهای‌ شمال‌ شرقى‌ امپراتوری‌ ساسانیان‌، در معرض‌ تهاجم‌ ترکان‌ و هپتالیان‌ قرار داشت.
بادغیس‌ جز قلمرو هپتالیان محسوب می گردید که در مقابل پیشروی سپاه 
اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند.
بادغیس‌ در سال 30ق‌/651م‌ به‌ روزگار عثمان‌، توسط سپاهى‌ که‌ عبدالله‌ بن‌ عامر بن‌ کُریز به‌ فرماندهى‌ اوس‌ بن‌ ثعلبه‌ و یا به‌ قولى‌ خلید بن‌ عبدالله‌ حنفى‌ به‌ هرات‌ فرستاده‌ بود، به‌ صلح‌ بر روی سپاهیان اسلام گشوده‌ شد
نواحى‌ شرقى‌ خراسان‌ و از جمله‌ بادغیس‌ از زمان‌ فتح‌، در ناآرامى‌ به‌ سر مى‌برد و این‌ ناآرامیها در سالهای‌ آخر خلافت‌ خلیفه چهارم
 که‌ اعراب‌ خود گرفتار جنگهای‌ خانگى‌ بودند، بیش‌ از پیش‌ چهره‌ مى‌نمود. 

در سالهای‌ نخست‌ خلافت‌ معاویه‌، مردم‌ بادغیس‌ و دیگر نواحى‌ خراسان‌ به‌ سرکشى‌ باقى‌ بودند، ولى‌ با اقدامات‌ نظامى‌ والیان‌ خراسان‌، مردم‌ بادغیس‌ تسلیم‌ شدند و موقتاً آرام‌ گرفتند، اما در سال 51 قمری‌ بار دیگر برضد اعراب‌ شوریدند و از مسلمانى‌ به‌ در شدند. شدّاد بن‌ خالد اسدی‌ بر ایشان‌ تاخت‌ و بسیاری‌ از مردم‌ بادغیس‌ را کشت‌ و عده‌ای‌ دیگر را به‌ بردگى‌ برد و قیام‌ بادغیسیان‌ را سرکوب‌ نمود.

در اواخر دورة امویان‌ و اوایل‌ خلافت‌ بنى‌ عباس‌، به‌آفرید در خراسان‌ دعوی‌ پیامبری‌ نمود. تعلیمات‌ او موجب‌ نا خرسندی‌ موبدان‌ زردشتى‌ و مسلمانان‌ منطقه‌ گردید و سرانجام‌ در حالى‌ که‌ با پیروان‌ خود در کوههای‌ بادغیس‌ پناه‌ جسته‌ بود، توسط عبدالله‌ بن‌ سعید از امرای‌ سپاهیان‌ ابومسلم‌ دستگیر، و به‌ نیشابور برده‌ شد و در آنجا به‌ قتل‌ رسید.

نارضایى‌ مردم‌ بادغیس‌ از عمال‌ حکومت‌، این‌ منطقه‌ را در سده‌های‌ نخستین‌ هجری‌ مبدل‌ به‌ پناهگاه‌ مناسبى‌ برای‌ هواداران‌ جنبشهای‌ ضد دستگاه‌ خلافت‌ نموده‌ بود و بادغیس‌ از جمله‌ پایگاههای‌ خوارج‌ در بیرون‌ از سیستان‌ بود که‌ شمار قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از آنان‌ در آنجا به‌ سر مى‌بردند. در سال 
257ق‌/871م‌ یعقوب‌ لیث‌ صفاری‌ برضد خوارج‌ بادغیس‌، به‌ این‌ ناحیه‌ لشکر کشید. عبدالرحمان‌ خارجى‌، رهبر خوارج‌ در برابر او تاب‌ نیاورد و تسلیم‌ وی‌ گشت‌.

در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامى‌ بادغیس‌ از نواحى‌ آباد خراسان‌ و دارای‌ 300 روستا
 و 8 شهر به‌ نامهای‌ جبل‌ فضه‌، کوفا، کوغناباد، بُست‌، جاذوی‌، کابرون‌، کالوون‌ و دهستان‌ بوده‌ است‌. بادغیس‌ از نظر وسعت‌، از مهم‌ترین‌ کوره‌های‌ نه‌گانةخراسان‌ به‌شمار مى‌رفت. بزرگ‌ترین‌ و آبادترین‌ شهر بادغیس‌ در  قرن چهارم هجری، دهستان‌ بوده‌، ولى‌ مسکن‌ و مقر والى‌ بادغیس‌ شهر کوغناباد بوده‌ است‌.

بادغیس‌ در یورش‌ مغولان‌ به‌ ایران‌ در نهایت‌ آبادی‌ و عمران‌ بوده‌، و برخى‌ از شهرهای‌ آن‌ حدود 20 تا 30 هزار تن‌ جمعیت‌ داشته‌ است‌. هنگامى‌ که‌ لشکریان‌ چنگیز به‌ خراسان‌ رسیدند، در بادغیس‌ کشتاری‌ عظیم‌ کردند. مراتع‌ سرسبز بادغیس‌ که‌ برای‌ زندگى‌ چادرنشینى‌ بسیار مناسب‌ بود، توجه‌ مغولان‌ را برای‌ استقرار در آنجا جلب‌ کرد، چنانکه‌ بافت‌ جمعیتى‌ این‌ منطقه‌ را دگرگون‌ ساخت‌. در سدة 10ق‌ شمار قابل‌ توجهى‌ مغول‌ در این‌ منطقه‌ زندگى‌ مى‌کردند. بادغیس‌ در سدة 9 ق‌ بار دیگر روی‌ به‌ آبادانى‌ گذاشت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ همسایگى‌ بادغیس‌ برای‌ هرات‌ موهبتى‌ به‌ شمار مى‌آمد؛ زیرا از این‌ منطقه‌ چوب‌ برای‌ خانه‌سازی‌ و سوخت‌ و سوز، و همچنین‌ پسته‌ و محصولات‌ کشاورزی‌، اسب‌، گوسفند و چهارپایان‌ دیگر به‌ هرات‌ صادر مى‌شد. از زمان‌ تیموریان‌ مرکزیت‌ بادغیس‌ به‌ شهر قلعه‌نو انتقال‌ یافت‌ و در روزگار صفویان‌ بادغیس‌ ناحیه‌ای‌ از هرات‌ به‌ شمار مى‌آمد.

در قرن یازدهم هجری ابدالیهای افغانی به حوالی هرات آمدند و در بادغیس ییلاق نشین شدند. بعدها این مهاجرت یکی از دلایل جدایی هرات و بادغیس ، به یاری انگلیسیها، از ایران شد. در 1011 شاه عباس اول برای دفع فتنه ازبکان وارد ییلاق بادغیس شد. وی با سیصد عرابه توپ از بادغیس به سوی ماروچاق حرکت کرد. در 1015 ازبکان به قصد تصرف بادغیس ، به خراسان حمله کردند ولی براثر بارش برف سنگین ناگزیر عقب نشستند. اما در 1030 توانستند بادغیس را تصرف کنند و تنی چند از طایفه شاملو راکه در آنجا بودند، اسیر کردند و به قتل رساندند. 

در 1040 ، ازبکان باردیگر قصد بادغیس کردند اما از قزلباشها شکست خوردند و پس از اسارت سیصد تن عقب نشستند. شاه عباس دوم  پس از گشودن قلعة بُست وارد شد و دارالسلطنة هرات و بادغیس در آنجا اقامت گزید. در 1128 با سقوط و کشتار قزلباشها در اندک زمانی توابع هرات تا سرحد سیستان و از سمت شمال از بادغیس تا حوالی آب مرغاب به تصرف افغانها درآمد.

در 1153 نادر از قندهار، از راه هرات و بادغیس ، برای جنگ با ازبکان که بخارا و خوارزم را تسخیر کرده بودند، حرکت کرد. در 1232 در دورة فتحعلیشاه هنگامی که شجاع السلطنه به بالامرغاب هرات می رفت در قلعه نو توقف کرد. قلعه نو از دیرباز مسکن قدیم قوم هزاره بود که در آن دوره بیش از 000 ، 100 خانه .  داشت.  ( این قلعه نو با قلعه نو مرکز بادغیس نسبتی ندارد) شجاع السلطنه هرات را محاصره و با هزاریها سخت جنگید. سرانجام پس از مصالحه ، شجاع السلطنه از محاصرة هرات دست برداشت و خوانین هزاره (بنیاد خان و نصیرخان و لطفعلی خان ) پس از فتح محمودآباد به بادغیسات گریختند.

در 1253 که محمدشاه برای محاصرة هرات رهسپار شد، آصف الدوله را مأمور خواباندن شورش بادغیسات کرد. در 1272 شاهزاده محمد یوسف ابدالی هفتصد خانوار باخرزی را که شیر محمد خان هزاره از باخرز به بادغیس برده و یارمحمدخان به هرات آورده بود به باخرز بازگرداند.

در 1273 شاهزاده شورش حکام هرات راکه مشوق آنان بود دوست محمد خان امیرکابل بود درهم شکت و در ارگ آن ساکن و در مسجد جامع هرات به نام شاهنشاه ایران خطبه ای خوانده شد. پس از محاصرة هرات  و ورود انگلیسیها به خارک و بوشهر، که در 2 مه 1857 به امضای معاهدة پاریس انجامید، طبق مادة پنج آن ایرانیان از هرات صرفنظر کردند ، و از آن پس هرات و توابع آن از جمله بادغیس از ایران جدا شد
.تا زمان تقسیم بندی اداری ، سیاسی افغانستان درسال 1962 بادغیس جزء قلمرو هرات بود.
تا پیش‌ از شروع‌ جنگهای‌ داخلى‌ افغانستان‌، بادغیس‌ اهمیت‌ و ثروت‌ خود را از دست‌ نداده‌ بود و از آنجا محصولات‌ کشاورزی‌، پشم‌، پوست‌ قره‌ گل‌، پسته‌، کرک‌ و زیرة سبز، سیاه‌ و سفید به‌ دیگر جاها صادر مى‌شد.

 قلعه نو مرکز ولایت بادغیس درشمال غرب افغانستان است.
قلعه نو بزرگ‌ترین نقطه مسکونی ولایت بادغیس است و در پهنای یک 
تپه در شمال بند بادغیس سپید کوه واقع شده است. قلعه نو در کنار جاده های قادس و کشک که از راه تجارتی هرات - میمنه جدا می‌شوند ، واقع است.

در سال 
1863  این محل ویرانه ای بود که از برج و باروی قدیمی و چند چادر عشایری ایماق ها تشکیل میشد. در سال 1878 حصاری نو بر قلعه کشیده شد و در سال 1902 شهر دارای استحکامات بیشتری با ( 30 در بند دکان ) و تعدادی خانه بود. خشکسالیهای 71-1970 تأثیر شدیدی بر اقتصاد مردم گذاشت و تعدادی خانه هایشان را فروختند. به تدریج شهرنشینی از نقاط مختلف بادغیس به قلعه نو گسترش یافت و در سال 1973 شهر قلعه نو دارای 448 دکان و یازده کاروانسرا بود و همینک طبق آمار غیر رسمی نزدیک به هشتصد دربند دکان در قلعه نو موجود است.

آمار رسمی در 
سال 1973 نشان می‌دهد که قلعه نو در این سال دارای 306 ساختمان مسکونی و سه هزار جمعیت بوده است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد