ساخررود ، سربنگ رود و خم شور میبا شد. سلسله کوه ها ی سفید و سیاه و کوتل تلخ آب هم در این ولایت موقیعت دارد .
در سال ۱۳۵۷ تعداد مدارس در این ولایت به ۱۴۱ باب میرسید که در شش باب آن دختران آموزش میدیدند. تعداد آموزگاران و کارمندان آموزش و پروش در غور به ۶۸۹ نفر میرسید (شمار تمام آموزگاران و مأمورین دولتی در ولایت غور از ۱۰۷۰ نفر در نمیگذشت) و مدارس، حدود ۲۰۰ نفر آموزگار کمبود داشتند. شمار شاگردان همه مدارس در غور به حدود ۱۶ هزار نفر میرسید و درصد باسوادان این منطقه به رقم پنج بالغ میگردید.
در غور معادن سرب، سیماب، نمک و همچنین آهن، زاک، زمج و طلا وجود دارد. عمدهترین مشغولیت مردم را کشاورزی و دامداری تشکیل میدهد. تعداد گوسفندان حدود سه میلیون رأس برآورد میشود و فرآورده گندم بیشتر از ۶۰ درصد نیازهای مردم را رفع نمینماید.
زبان مردم ولایت غور فارسی با گویش محلی است. در زمینه گویش فارسی غور تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشدهاست. میتوان میان ویژگیهای گفتاری تحصیلکردهگان که زبان کتاب و مدرسه در آنها نفوذ نموده و مردم عادی و محروم از سواد، تا جایی فرق قائل شد، لیکن به طور کلی، لهجه غور فرقهای فاحشی با زبان معیار کشور و گویش کابل دارد. نام غور، تلفظ دیگری از واژه فارسی «گَر» به معنی کوهستان است.
یکی از قدیمی ترین آسار تاریخی کشور که درین اوآخر تحت پوشش یونیسف قرار گرفته همان مینار جام است که قدومت آن به چندین صد سال میرسد.
چَغچَران از شهرهای افغانستان مرکز ولایت غور است. و با کابل و هرات همسایه است. این شهر در کنارهٔ جنوبی هریرود واقع شده و با شهر هرات ۳۸۰ کیلومتر فاصله دارد. در شمال خاوری شهر فرودگاهی نیز قرار دارد. ۹۶ درصد از مردم این شهر تاجیکهستند.
شهر چغچران در قدیم بازار اصلی فروش دام در افغانستان بود.
آغاز بناهای شهری در سال ۱۹۶۳ شروع شد. اوج معاملات تجاری زمانی بود که عشایر پشتون برای کوچ تابستانی، به این نواحی روی می آوردند. اغلب در زمستان، رابطه این شهر به دیگر مناطق قطع می شود.